12 اردیبهشت -رادین و این روزا
سلام کوچولوی شیرین مامان گلم دیروز که روز مادر بود...ما با دوتا زن عموهات تصمیم گرفتیم شب بریم خونه مامان بزرگت... اول صبحش من رفتم دنبال کارای تمدید گواهینامم... بعد هم خاله مهسا اومد پیشمون و عیدی رفتیم خونه عمه عشرت من...که تمام تعطیلات نوروز را مسافرت بودند. اونجا کلی شیرین زبونی کردی و عسل شدی... ساعت 8 و نیم هم عمو مسعود و زن عمو محیا اومدند دنبالمون و رفتیم خونه مامان بزرگت... عمو شهاب اینا هم اومدند ...و من دیگه تو را ندیدم چون با عموها و پسر عموت رفته بودید طبقه بالا و حسابی بهت خوش گذشت... جلوی بابا بزرگت ازت پرسیدم اسم بابا بزرگ چیه:عَ اَبکَر...و بابا بزرگ حسابی ذوق میکرد...و همی...